بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 161

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 161

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

خروس خوان-هنگام سحر

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

رساندن-خبر یا اطلاعاتی را محرمانه به کسی دادن

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

پا خوردن-فریب خوردن

 

پیه آوردن-چاق شدن

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

 

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن)

پاشنه ی کسی را کشیدن-با فریب کسی را به کاری برانگیختن

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

خوش لباس-نگا. خوش پوش

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

رو نشان دادن-چهره نمایاندن

جغجغه-بازیچه ای برای کودکان که چون آن را به حرکت در آورند صدا می کند

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

حساب بالا آوردن-بدهکار شدن

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

اشک کوه(یاقوت، لعل)

پس کشیدن-به عقب کشیدن

بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا

تنبل خان-تن پرور

دهن بین-آن که به گفته ی این و آن عمل می کند

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

حیوانی-نگا. حیوانکی

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن
زخم و زیلی-خونین و مالین-پر زخم

خنگ-نادان-ابله-کودن

پار-فرسوده و اوراق-مجروح

دو سره بار کردن-از دو جا سود بردن-دو لپی خوردن

 

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

امن و امان(بدون بیم و هراس)

این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند

دستی-به عمد-از روی تعمد

ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

با دست و پا-آدم زرنگ

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن
ته نشست-رسوب

از زیر بته عمل آمدن-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

ژله-لرزانک

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد
خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی

زپرتی-چیز یا شخص ناتوان-زوار در رفته-بی زور

 
پُرتابل-قابل حمل

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم
از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

حاشا زدن-انکار کردن امر مسلم
چاسان فاسان-آرایش-بزک
روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن
 

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی

پیاده-کنایه از آدم کم مایه و بی تجربه

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند
بی شوخی-جدا-بدون شوخی

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

 

پهن شدن آفتاب-روز شدن

بند-ریسمان-طناب-رشته

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

دوره-مهمانی-زمانه

به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)
بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس
 

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

افسرده‌بیان(بی‌هوده و بی‌مزه‌گو)

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

تخت سینه-وسط سینه

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

تمام کردن-مردن

تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

آستین تر داشتن(بسیار گریه کردن)

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

فرسوده و خراب شدن

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

تعلیمی-عصای کوچک

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

خفه خون-خفقان

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

رک نگاه کردن-رک رک نگاه کردن
بستری-خوابیده در بستر-بیمار

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

پف کرده-بادکرده-ورم کرده

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

چوروکیده-پر چین و چوروک

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

حق دادن-تایید کردن

 

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

بلند بالا-قد بلند

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن

خیرات کردن-چیزی را

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

اَنف کسی معیوب بودن(ابله بودن، خل بودن)

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
 

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

باردار-آبستن-حامله

تیر کردن-نشان کردن

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

بار و بنه-وسایل سفر

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن
خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

چِککی-فوری-به سرعت

آل(موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول)

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)
در به دری-بی خانمانی-آوارگی

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن
آه در بساط نداشتن(سخت بی‌چیز بودن، بیچاره و بینوا بودن)

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

چهره کردن-نگا. چهره شدن

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

از دست کسی در رفتن(کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن)

دود گرفتن-پُک زدن

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

ددر رفتن-بیرون رفتن

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

آفتاب را به‌گز پیمودن(کوشش بی‌هوده کردن)

از کسی حساب بردن(از کسی ترس داشتن)

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

آتشخوار-ظالم-حرام‌خوار

بی نمک-نچسب-لوس-ننر-بد ریخت-بدون ملاحت

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش

جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده

داغ کسی را به دل کسی نهادن-غزیز کسی را کشتن

حالا حالاها-مدت دراز

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

بیرون روش-اسهال-شکم روش

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن

 

خودنویس-قلمی که جوهرش را با خود دارد

چهل منار-تخت جمشید

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

عینک ذره بینی بسیار قوی

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

آبِ سیاه(نیمه کوری)

زبان نفهم-کودن-بی شعور

آواز شدن-شهره شدن

به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

باب طبع-موافق میل-مطابق سلیقه

چاک پشت-اسبی که در کمر خود فرورفتگی دارد و شانه و کفلش برآمده است

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت
استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

اوراق-قراضه-اسقاط-ازکارافتاده

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن

جانور-کرم شکم و معده

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

پنبه ی کسی را زدن-کسی را افشا و بی اعتبار کردن

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

از دست برآمدن(ممکن و شدنی بودن، از عهده بر آمدن)

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

 
آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)
چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

به جان آمدن-به ستوه آوردن-به تنگ آوردن

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

امن و امان-بدون بیم و هراس

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

راست شدن-رو به راه شدن

دست چین-گزیده-منتخب

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

دو لبه-دارای لب کلفت

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

پا سوز-عاشق شیفته

حق شناسی-سپاس گزاری

اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

دست زدن-لمس کردن

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

 
از سر کسی زیاد بودن(بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن)
دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

 

تریاکی-معتاد به تریاک

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

توالت کردن-آرایش کردن

پیله ی کسی به کسی گرفتن-کسی را اذیت کردن

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

دو به هم زنی-دو به هم اندازی

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن
دهان به دهان گذاشتن-دهان به دهان شدن
ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن

خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی

ددم وای-وای پدرم-برای اظهار تاسف یا مزاح و شوخی گفته می شود
خرخره ی کسی را جویدن-به شدت از دست کسی عصبانی شدن
از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن
تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

چشم انداز-منظره

جِر زدن-دبه درآوردن-گردن نگرفتن-تقلب کردن در بازی

بد آب و رنگ-نازیبا-بی رونق-بی جلوه

 
دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

از جنس چیزی بودن

پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

ادرار کوچک-شاش
پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

دم بازی-چاپلوسی-تملق

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

پیش کنار-بیضه-خایه

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

آمدن-آغاز به کاری کردن

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

 

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

چُل-آلت مرد

تو سری خورده-آدم خوار و حقیر

تو دوزی-دوختن از درون

از زبان افتادن-لال شدن
حتم داشتن یق-ین داشتن

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

این مطلب را هم از دست ندهید :   چرا بعد از خرید نهال گردو برخی از نهال ها خشک می شوند ؟
پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

تخت و تبار-خوب و رو به راه

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن
زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف
روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن
بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

دُوال پا-آدم سمج

چرت کسی را پاره کردن-ناگهان کسی را از خواب بیدار کردن

 

دماغ کسی چاق بودن-سالم و تندرست بودن-سر حال بودن

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

چرب و نرم-غذای پر روغن و خوشمزه-سخن دلنشین-آدم متملق

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

بد ریخت-بد شکل-بد هیکل-بد قواره

دو پهلو حرف زدن-مبهم سخن گفتن

بازار مکاره-بازار موقت

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

تا-لنگه-همتا

الفرار(گریز، بگریز !)

الفرار(گریز، بگریز !)

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

پینه زدن-وصله کردن

رمباندن-خراب کردن
 

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ
پا پتی-پا برهنه

پیسی-بد رفتاری-آزار

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است
خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق
پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست
آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

د ِ-زود باش!

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

خود را بستن-پول دار شدن

در زدن-کوبیدن در خانه

 
 

تخم نابسمل لا-حرام زاده

دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق

پا منبری-شاگرد روضه خوان

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

 

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی

تاخت زدن-عوض کردن چیزی با چیزی
 

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن

از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن)

 
خدا به دور-پناه بر خدا

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

 
تارتنک-عنکبوت-کارتنک

آرواره‌ی کسی لق بودن-سرنگهدار نبودن-پرچانه بودن

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

زیر سبیلی در کردن-زیر سبیل در کردن

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

پا به پا کردن-مردد بودن-درنگ کردن

این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن

 

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

 

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

پرت شدن-دور افتادن از مطلب

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

آب آتش مزاج(می سرخ)

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن
چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

از صرافت چیزی افتادن-از انجام کاری منصرف شدن

بیخ خِر-بیخ گلو

خیز-ورم-آماس
استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

بُراق-خشمگین-عصبانی

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

حوصله ی کسی سر رفتن-خسته و کسل شدن-بی تاب شدن

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

 

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

جانور-کرم شکم و معده

 

دم بازی-چاپلوسی-تملق

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

 

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

این هلو این هم گلو(مثل آب خوردن، انجام این کار بسیار آسان است)

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

چپری آمدن-زود آمدن

به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن

فرسوده و خراب شدن

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر

تو دوزی-دوختن از درون

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

بند-ریسمان-طناب-رشته

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

پُخت کردن-پختن

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

دوا شور کردن-شستن فرش با دوا

جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن

زاهرو-دالان-سرسرا

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

انداختنی-جنس نامرغوب

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

 
از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن

چِخ کردن-راندن سگ

 
زیر آبی-زیرآبکی

زرده ی کسی نبستن-موفق نشدن در کار-بی ثمر ماندن کوشش کسی

چرکو-آدم کثیف

اشک خنک(گریه‌ی ساختگی)

دست بده داشتن-بخشنده بودن

درسته-یکجا-یکپارچه-کاملن

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد
راه نزدیک کردن-میان بر زدن-مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند

تنوره زدن-چرخ زدن و گرد شدن
تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

چغندر پخته-لبو

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)

در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

جگرک-نگا. جغور بغور

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

پیاده بودن در کاری-در کاری ناشی و بی تجربه بودن

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

چاق کردن کاری-رو به راه کردن کاری-راه انداختن کاری

اخت بودن(سازگار و هماهنگ بودن، مانوس بودن)

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

خوش منظره-خوش نما-زیبا

برگشتن ورق-دگرگون شدن اوضاع-تغییر کردن حال و احوال

چهار پادار-کسی که حیوانات باربر دارد و با آن ها کار می کند

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

 

دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

آش آلو کردن(خجالت‌زده کردن، کنفت کردن، سکه‌ی یک پول کردن)

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت

 

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

آش پشت پا(آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند)

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

آدم‌قحطی-کمیابی آدم های کارآمد
خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن

ازخودراضی(متکبر، خود پسند)

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

 
تریش-پارچه یا پوست بلند و باریک

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

این خاکدان(دنیا)

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

چله نشینی-خانه نشینی

 

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی
خاطر داشتن-به یاد داشتن

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

پر و پخش-پراکنده

دلجور-همدل

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

راستی؟-واقعن؟ آیا درست است؟

جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن

حق گرفتن-نگا. حق بردن

زنندگی-زشتی-نفرت انگیزی

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

رم دادن-رماندن-فراری دادن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

دیم-زراعتی که از آب باران آبیاری می شود

به باد دادن- باد دادن

چپو-غارت-تاراج

بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

جیغ و ویغ-داد و فریاد

آدم نچسب-کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

خر دادن و خیار گرفتن-چیز گرانی را با چیز ارزان مبادله کردن-فریب خوردن در معامله

داریه-حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند

افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)
اشک تمساح-گریه ی دروغین

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

پروار-فربه-چاق

جیم شدن-بدون سر و صدا فرار کردن
 

چریدن-راه افتادن کار و کاسبی

افتاده(فروتن، متواضع)

بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

 
آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

خربان-صاحب خر-خرکچی

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

تخم لق شکستن-فرصت دادن-رو دادن-کسی را به طمع انداختن

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

داد و هوار-داد و فریاد

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

آکِله-جذام-زن سلیطه

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

خوش بنیه-سالم و قوی

جهیزیه-نگا. جهیز

تحت اللفظی-کلمه به کلمه

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

زبان گرفتن-کسی را با زبان خوش آرام کردن

آهو چشم-معشوق-شاهد

تخم چشم-مردمک چشم

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

راه راه-دارای خطوط موازی
دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

آب بردار-دوپهلو-کنایه‌آمیز

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

خوردنی-غذا-قابل خوردن

چیلی-بدبیاری
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

چوق-چوب-تومان

زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

چشم و همچشمی-رقابت
دمپایی-کفش راحتی خانه

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

جنب و جوش-فعالیت-کوشش و تقلا

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه

دست اول-نو و تازه

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

بکن نکن-امر و نهی
توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

خرسک-نوعی فرش

دانه دانه-یک یک

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

از مرحله پرت بودن(یکسره بی‌اطلاع بودن)

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

در بردن-بیرون بردن-گذراندن

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

 

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

بالینی-کلینیکی

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

چیز خور شدن-مسموم شدن

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

اجل‌برگشته(کسی که مرگ به‌سراغش آمده)

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

آستین بر چشم گذاشتن(پنهان گریستن)

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن
چغاله بادام-بادام نارس

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

به درک- به جهنم

بد زبان- بد دهن

 

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

دسته-ساعت دوازده

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

دعوا-مشاجره-نزاع-بازخواست و سرزنش

چرس رفتن-حشیش کشیدن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

آکَل(آقای کربلایی)

 

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن