زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن
از کسی حساب بردن(از کسی ترس داشتن)
چَپَری بی-درنگ-به سرعت
از خر افتادن-نابود شدن-مردن
اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده
به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن
از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)
از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)
چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن
حسرت به دلی-آرزومندی شدید
تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن
تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر
بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی
پس نشستن-عقب نشینی کردن
از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن
پیش بها-بیعانه
ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی
آب تاختن-پیشاب کردن
دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر
پهن شدن آفتاب-روز شدن
الابختکی-اتفاقی-تصادفی
رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی
پیش کردن-راندن به جلو
خوش خوراک-نگا. خوش خور
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بیحال شدن)
آتش زیر پا داشتن(بیقرار بودن)
ازقحطیدرآمده-گرسنهچشم-آدم ندیدبدید
چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن
پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد
آب تاختن(پیشاب کردن)
د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟
در هم لولیدن-توی هم رفتن
خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار-بسیار آراسته بودن و به خود پرداختن
چای دان-جای نگهداشتن چای خشک
پینه کردن- پینه بستن
آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)
روی کسی نشدن-خجالت کشیدن
بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن
دستک-دفتر حساب
اُرُسی(کفش)
تفنگ کشیدن روی کسی-با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن
دل کسی خون بودن-سخت رنجیده بودن-بسیار اندوهناک بودن
رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن
بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند
از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)
زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن
دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن
از دهان گندهتر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست
پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن
چِل-خل و دیوانه
پا بَد-بد قدم
چایمان-سرما خوردگی
پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن
حرف نشنو-خیره سر و یکدنده
احتیاطی-نجس-ناپاک
حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن
از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)
دستمال به دست-چاپلوس-متملق
بَرج-خرج های خارج از خانه
تخمش را ملخ خورده-نایاب است
چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن
پا گرفتن-رشد کردن-استوار شدن-سر و سامان یافتن-رونق گرفتن
چاسان فاسان-آرایش-بزک
امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)
خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل
ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی
از پیش بردن-با موفقیت انجام دادن
ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه
تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت
پُر پشت-انبوه-بسیار روییده
بازار کوفه- بازار شام
آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن
دو آمدن-دور برداشتن-شاخ و شانه کشیدن-قیافه گرفتن
دهن-واحد آواز خواندن
حلوای تن تنانی-نوعی حلوا
چماق-چوبدست-گرز
آب و رنگ(طراوت و شادابی)
جَر-پیچ و خم راه
بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم
آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)
چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن
برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری
تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند
ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن
خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن
دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود
خبر داغ-خبر بسیار مهم
آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن
آواز کوچهباغی-آوازی که جاهلها می خوانند و یکی از گوشههای دستگاه شور است
این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)
در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیشبینی سخن راندن)
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن
چل ستون-شبستان مسجد
اصحاب منقل-اهل گفتوگو و سخن
آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیلشده، ورپریده)
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن
رم دادن-رماندن-فراری دادن
پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد
جگرک-نگا. جغور بغور
رفتگر-سپور-آشغالی
داو-نوبت بازی
چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک
دو شاخ-دارای دو شقه
جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد
زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن
آب از لب و لوچهی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن
پت و پهن-دارای پهنای بیش از حد-کت و کلفت-گل و گشاد
آدم نچسب-کسی که جاذبهای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمیکند
ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن
از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب
چپه-کجی به یک سمت
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد
جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی
زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن
پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع
دیگ و بادیه را گرو گذاشتن-بسیار تهی دست و بی چاره شدن
ته دیگ-برنج برشته شده و چسبیده به ته دیگ و یا چیزی که زیر برنج در ته دیگ بگذارند
حق نشناس-نا سپاس
به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس
داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن
داو-نوبت بازی
چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند
احتیاطی-نجس-ناپاک
دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن
خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده
پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود
حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون
بند کردن-محکم کردن
خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح
در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن
خداحافظی کردن-به درود گفتن
بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته
ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن
خیط کردن-نگا. خیت کردن
آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)
چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن
ذلیلشده
استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)
باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
خالچه و میخچه گذاشتن-شاخ و برگ دادن-شرح و تفصیل بیش از اندازه دادن
روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن
رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن
بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن
پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز
دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند
چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند
دو به دو-دو تا دو تا
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی
اشکنک سرشکنک داشتن(با خطر همراه بودن)
چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن
بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
تپل مپل-چاق و چله
ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن
آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن
از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد
پشتک-پرش از پشت
دلخور-رنجیده-ملول-گله مند
خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی
چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن
دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن
تخم شر-مردم آزار- شرور
رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن
دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن
خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن
پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن
روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن
توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن
رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن
تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی
تو سری خورده-آدم خوار و حقیر
تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده
راهی کردن-روانه کردن-فرستادن
بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد
در چاه افتادن-فریب خوردن
رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار
ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه
از رو بردن(خجالت دادن، مقاومت حریف را در هم شکستن)
خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
ریختن روی دایره-روی داریه ریختن
ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش
خون گرفته-آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است
زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن
تپه گذاشتن-بول کردن
جاکش-پا انداز-دلال محبت
رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار
تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن
آب مریم-شیرهی انگور-عصمت و طهارت
آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)
حجله خانه-اتاق شب زفاف
زهکونی-اردنگی-تیپا
خشتک-وسط درز دو پا در شلوار
تگری-بسیار خنگ-یخچالی
چار سر-حرف مفت-متلک
آبدست(ماهر، استاد)
بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره
ابوقراضه(ابوطیاره)
راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد
جیک-صدا-آواز
باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن
اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن(اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن)
دلبخواهی-دلبخواه
از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن
بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه
تِر زدن-خراب کردن کار
خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن
خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن
راه مکه-کهکشان
چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند
راه راه-دارای خطوط موازی
دور-بار-دفعه-نوبت
چاره ساز-خداوند
دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن
پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن
خرجی-پول لازم برای گذران روز
خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن
بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن
برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری
روغن داغ-روغن گداخته
ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن
دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری
پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی
دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر
دست به روی کسی بلند کردن-کسی را کتک زدن
الفرار(گریز، بگریز !)
تک و تو-توان و قدرت-شتاب
بازاری-دارای شغلی در بازار-مبتذل
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
زیر جامه-زیر شلواری
زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد
روی خود کشیدن-رو کشیدن
از روی شکمسیری(از سر بیمسئولیتی، بدون تعمق)
دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن
تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن
جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن
دل و دماغ-دل و حوصله
تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی
رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن
چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه
اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)
چهار ابرو-دارای ابروهای کلفت و پر پشت
حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن
تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت
خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن
خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن
زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد
چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن
خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن
دلسرد-ناامید-مایوس
آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)
خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن
آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
چانه شل-دهن لغ-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود
به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن
به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن
دم-هنگام
چراغان کردن-جشن گرفتن
زپرتی-چیز یا شخص ناتوان-زوار در رفته-بی زور
دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی
تا برداشتن-تا شدن-خم شدن
پاگون-سردوشی
آتشی شدن-از کوره در رفتن
تقاص گرفتن-انتقام گرفتن
چانه لغی-راز داری نکردن
توان هماوردی با کسی را داشتن
بنا کردن-شروع کردن
خون راه انداختن-نگا. خون به پا کردن
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بیانصاف
تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی
ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بیاعتنایی کردن
خود را به شغال مردگی زدن-خود را مظلوم وانمود کردن
دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه
چله خانه-محل ریاضت کشیدن
دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی
آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن
دور برد-دارای برد زیاد
چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده
حالی کردن-فهماندن
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)
پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا
تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم
پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن
خودنویس-قلمی که جوهرش را با خود دارد
جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن
زوراب زدن-برای استفراغ زور زدن ولی چیزی بالا نیاوردن
پشت اندر پشت-نسل اندر نسل
پَلِه-پول
دانه کردن-دانه های میوه ای را جدا کردن-پراکنده کردن
چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن
رد کردن-برگردانیدن-پس دادن-رفوزه کردن-از سر باز کردن-پنهانی دادن-پنهانی عبور دادن
اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)
خروس خوان-هنگام سحر
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفتانگیز کردن)
زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد
دور تا دور-گرداگرد-اطراف
پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع
از این حرفها-مطالبی از آنگونه که پیش از این گفته شد
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن
پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن
خانه آباد-عبارتی برای تحسین است
داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن
خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن
رج کردن-رج بستن
دیپلمه-کسی که دیپلم دارد
پشتی-بالش-حمایت
دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند
آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئهای ترتیب دادن)
در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن
دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن
بفرما زدن-تعارف کردن
تنه خوردن-وارد شدن فشار تنه ی کسی به تن کس دیگر
تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند
ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن
تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن
دود چراغ-کشیدن شیره
دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند
تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن
بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن
رد پا-جای پا-اثر
آتش بیباد(ظلم، می)
خرسک-نوعی فرش
آهنگ ریپدار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد
رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی
بنده منزل-خانه ی من
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن
بساز-آدم سازگار-صبور
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
ابزارفروشی(فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی)
آشغالی(سپور)
حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه
خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن
خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن
این به آن در-چیزی که عوض دارد گله ندارد-در مقام انجام عمل متقابل میگویند
پل کسی آن سر آب بودن-کار کسی بسیار خراب بودن
توان انجام کاری را داشتن
خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن
زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن
دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن
اسب چوبین(تابوت)
افتاده-فروتن-متواضع
ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن
تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن
بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان
خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته
چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد
جَلدی-بی درنگ-به چالاکی
جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن
ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن
چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن
افتاده(فروتن، متواضع)
اوا خواهر-مرد زننما-مردی که علائق زنانه دارد
چِل-خل و دیوانه
حرف انداختن-در سخن کسی دویدن
بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن
چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب
پشت سر هم-پیاپی متوالی
آینهی بخت(آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد)
درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم
ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته میشود-آری به خدا
چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی
از زورِ-از شدت-از بسیاری
تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد
چراغان-جشن و سرور پر چراغ
از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن
از کیسهی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن
تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
آت و آشغال-وسایل کهنه و بیمصرف
بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد
پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن
به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن
پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن
رضایت نامه-نوشته ی حاکی از رضایت
چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار
به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان
دنده کج-کج خلق-یکدنده
زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
ز ِله کردن-به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-عاجز کردن
آواز دهل-چیزی که تنها سخنگفتن دربارهی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد میگویند اما واقعیت آنچنانی ندارد
خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس
التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده
پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی
جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند
ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن
پا به رکاب-آماده ی رفتن
دک کردن-از سر وا کردن
د ِ-زود باش!
خِر-حنجره-گلو
انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
دست بده داشتن-بخشنده بودن
دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده
خش-صدای گرفته-خراش
زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن
دستی-به عمد-از روی تعمد
دور و بر-اطراف-پیرامون
پیش پیشکی-از پیش
زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند
روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی
زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن
الحق و الانصاف-انصافن-حقن
تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند
دبه-دسته هایی از اراذل در قدیم که با یکدیگر شوخی های زشت می کردند
آش آلو شدن-خجالتزده شدن-سکهی یکپول شدن-کنفت شدن
تخم جن-حرام زاده
پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن
در ثانی-ثانیا-دوم
حقه زدن-فریب دادن
آب شیراز(شراب)
چس خوری-خست-بخل
دوا درمان-مداوا-معالجه
تخم چشم-مردمک چشم
پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ
بی شوخی-جدا-بدون شوخی
باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن
چادر سر کردن-چادر پوشیدن
بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند
تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن
دنبال کسی گذاشتن-در پی کسی دویدن-کسی را تعقیب کردن
دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن
خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته
خوش دست و پنجه-نگا. خوش دست
بازاریاب-کسی که کارش پیداکردن مشتری برای کالای خاصی است
تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت
خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده
بچگی کردن-بیخردانه
بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم
صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ
زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن
دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین
رکاب دادن-راهی جایی شدن
خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته
زحمت را کم کردن-رفع مزاحمت کردن
حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن
اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)
به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن
خانه خمیر-نگا. خانه خراب
دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن
چند منه ؟-به شوخی به کسی که دیر می آید و زود می رود می گویند: آمدی بگی چند منه ؟
دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه
راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا
تته پته-لکنت زبان
زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی
پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
دزدی گرگی-دله دزدی
در دار-دارای سرپوش
خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی
پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری
چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن
آدم دو قازی-شخص بیسروپای بیارزش
اهل هیچ فرقهای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده میشوند معتاد نبودن)
خشکه بار-نگا. خشکبار
جا گذاشتن-چیزی را در جایی فراموش کردن-چیزی را سر جای خود قرار دادن
تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود
از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)
زیر چاق-حاضر-آماده
زیر دست-تابع-فرمان بردار
پِتِه-گرفتن زبان-لکنت
ازقحطیدرآمده-گرسنهچشم-آدم ندیدبدید
ابزارفروشی(فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی)
پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم
از شیر گرفتن-به دورهی نوزادی پایان دادن
به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن
باجی-خواهر-زن ناشناس
ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد
رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن
آمادهباش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر
دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر
بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
جور به جور-نگا. جوراجور
دست به ریش کشیدن-با التماس خواهش کردن
خانه خمیر-نگا. خانه خراب
ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن
خاطر جمع-مطمئن
خرده خرجی-خرج های اندک
زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن
دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل
داشتن-مشغول بودن
پیش رس-زود رس
چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
دبنگ-احمق-کودن
به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
بی چیز-تهی دست-فقیر
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن
زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
اله و بله(چنین و چنان)
پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن
پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن
خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن
حلال بودی-نگا. حلال به زنده ای
با هم کنار آمدن-با هم ساختن
دُم کلفت-پول دار-مقتدر
انگشت رساندن-دستدرازی کردن-دست زدن
چشم کسی آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن
پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن
خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی
پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن
آمده-شوخی و لطیفه
خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن
خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد
ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر
از دهان گندهتر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)
چانه لغ-نگا. چانه شل
رودرواسی-رودربایستی
بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن
به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس
خبر چین-سخن چین-جاسوس
ازدسترفته(عاشق)
جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن
چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب
خیابان گردی-بی کاری-ولگردی
بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن
داش-لوطی-مشدی
چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی
چشم و همچشمی-رقابت
تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن
چشم واسوخته-چشم برتافته
آبِ خشک-آب بسته
پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن
حمله کردن-یورش بردن
خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است
خصوصی-مقابل عمومی
از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن
جز و ولز-نگا. جز و وز
ازراهنرسیده-در همان لحظهی رسیدن-به مجرد ورود
دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی
جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه
خلاف-جرم
جیم الف جا-آدم ریزه میزه
خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک
به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن
از کاسه درآمده(بیرونزده، ورقلمبیده)
رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع
پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن
زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد
روغن مالی-روغن زدن به دستگاه
جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است
خلا-مستراح
چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع
بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است
از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن
آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن
چشم و چار-چشم-دید-بینایی
داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس
با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن
روی هم رفته-جمعن-بر روی هم
تریش-پارچه یا پوست بلند و باریک
چای کاری-کشت و زرع چای
از بای بسم الله تا تای تَمَت(از اول تا آخر، از سیر تا پیاز)
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)
اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)
پا سوز-عاشق شیفته
پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش
دک و دنده-بالا تنه
حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب
از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن
حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه
جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد
بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد
دخالت کردن-در آمدن در کاری
دود چراغ-کشیدن شیره
دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است
باجی-خواهر-زن ناشناس
آینهی دق-آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم
از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)
بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن
چشم روشن شدن-شاد و خرسند شدن
پلاس-اثاث مختصر منزل
درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه
خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی
آفت(زن عشوهگر و فتنهانگیز)
ریشو-دارای ریش بلند
دست کسی را کوتاه کردن-کسی را از چیزی یا کاری کنار گذاشتن
باب شدن-معمول و رایج شدن
ادرار کوچک(شاش)
زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن
خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود
چشم کسی آب خوردن-امیدوار بودن-احتمال دادن
دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن
دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن
چار سر-حرف مفت-متلک
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
چموش-سرکش-یکدنده
ابرو انداختن(ابرو آمدن)
پشت اندر پشت-نسل اندر نسل
رگ خواب کسی را به دست آوردن-نقطه ضعف کسی را پیدا کردن-کسی را تابع خود کردن
پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن
آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
چندر غاز-پول بسیار کم
افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن
بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو
پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است
پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن
بز خر-کسی که به قصد ارزان خریدن چیزی توی سر جنس می زند
اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن
چرسی-آدم معتاد-افیونی
خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه
دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز
از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)
دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن
زیاده روی-افراط-اسراف
الحق و الانصاف-انصافن-حقن
آقا بالاسر(امر و نهی کننده و مراقب)
برآمده-بزرگ شده-ورم کرده
از بیخ(یکسره، بهکلی، کاملن)
خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد
خُل-نیمه دیوانه-سفیه
خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن
تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور
دلچسب-دلپذیر-مقبول
به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن
چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی
جا زدن-چیزی بدلی را به جای اصلی قالب کردن-خود را به جای دیگری معرفی کردن
چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره
حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه
آفتابزردی(غروب آفتاب)
روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه
تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی
جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن
خر آوردن-بدبخت شدن
ابریشم(زن نوازنده، مطرب)
آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)
به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن
چرچری کردن-خوردن و عیش کردن
جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند
از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن
بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن
آه نداشتن که با ناله سودا کردن(آه در بساط نداشتن)
آدم بیمعنی-آدم بیخود
پار-فرسوده و اوراق-مجروح
خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن
چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند
دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن
باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند
جوش آمدن-به خشم آمدن-کج خلقی سخت کردن
دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش
بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن
آقبانو-نوعی پارچهی نخی نازک
اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظرهی بد یا غذای بد)
دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن
راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند
تمام کردن-مردن
اهل نشست-تارک دنیا-گوشهنشین
پُر کار-فعال-با پشتکار
بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است
چروکیده-چین دار شده-ناصاف
باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی
پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت